جدول جو
جدول جو

معنی تلخ گواری - جستجوی لغت در جدول جو

تلخ گواری
(تَ گُ)
ناگواری. نامطبوعی:
از تلخ گواری نواله م
در نای گلو شکست ناله میلادی
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ گُ)
درشت گویی. گفتن سخنان تلخ و درشت:
تو در دل من از آن خوشتری و شیرین تر
که من ترش بنشینم ز تلخ گفتاری.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ خوا / خا)
تنگی و قحطی که از آمدن ملخ پدید می آید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بدگویی و بدسخنی. تلخ گفتاری. عمل تلخ گو:
چون بحر کنم گناه شویی
امانه ز روی تلخ گویی.
نظامی (لیلی و مجنون ص 42).
رجوع به تلخ گو وتلخ گفتاری و ذیل تلخ رویی شود
لغت نامه دهخدا